به درستی مغز اصلاحات نامیدند تو را مغزی که از پس آن ترور رسوا از کار نیفتاد تا خواری گردد در چشم دشمنان انسانیت تا امروز به خیال خود با مجبور کردن تو به آن اعتراف نمایشی از چشم در بیاورند و شاید مرحمی بر آن بگذارند بی خبر از آنکه برای زخم 10 ساله مرهمی نیست.
اینان این بار اشتباه نکرده بودند در تشخیص جایگاه تو و تو را به عنوان نظریه پرداز اصلاحات که می تواند اصلاحات را به سرانجام برساند و ایران را به آژادی هدف قرار دادند بی خبر از آنکه این تیر هیچ گاه به هدف نخواهد خورد.زمستان 78 بود که گلوله به هدف نخورد تا به لطف خدا تو بمانی و سمبلی شوی از دموکراسی در ایران که هر چند هنگام سخن گفتن نفسش به شماره می افتد و برای راه رفتن نیاز به کمک دارد اما همچنان زنده است و روزی دوباره سراپا خواهد شد.
می دانی بعد از 10 سال چرا حتی از جسم ناتوان و بیمارت نمی گذرند؟ چون می دانند که ترور سال 78 بی نتیجه مانده است و تو با همین جسم ناتوان هم نظریه پرداز بزرگ آزادیخواهی هستی و با همین جسم بیمارت از اصلاحات جامعه محوری سخن گفته ای که این روزها بیش از هر زمان قدرت آن برای دشمنان آزادی عیان شده است .
حالا به تو و آزادی ضربه ای دیگر زده اند در خیالشان اما باز هم ناتوانند در فهم اینکه همین که بیرون بیایی بازهم شمع محفل ما خواهی بود همچون آزادی و دموکراسی که برای همیشه محبوب ما خواهند ماند هر چند امروز دست رس ناپذیر بنمایند.
اما آن موقع حتما به ما بگو که بر تو چه رفته که این گونه به انکار خویش نشستهای؟ نه این که گمان کنی تو را برای سکوت در برابر آن نمایش ملامت میکنیم که جانت برایمان عزیزتر از هر چیز دیگری است در این دنیای بی آبرو اما از چه روی این گونه سرت را پایین گرفته ای و به انکار خویش نشسته ای؟ مبادا گمان کرده باشی باز هم تو باید قربانی شوی برای ادامه راهی که همه می دانیم بالاخره به مقصد خواهد رسید. تصور کردی باید قربانی شوی تا شاید نسل من بتواند با فراغ بیشتر این راه را بپیماید. اما اشتباه کرده ای ما بی تو حتی قدمی بر نمی داریم...
تاریخ : شنبه, 7 شهریور 88
اینان این بار اشتباه نکرده بودند در تشخیص جایگاه تو و تو را به عنوان نظریه پرداز اصلاحات که می تواند اصلاحات را به سرانجام برساند و ایران را به آژادی هدف قرار دادند بی خبر از آنکه این تیر هیچ گاه به هدف نخواهد خورد.زمستان 78 بود که گلوله به هدف نخورد تا به لطف خدا تو بمانی و سمبلی شوی از دموکراسی در ایران که هر چند هنگام سخن گفتن نفسش به شماره می افتد و برای راه رفتن نیاز به کمک دارد اما همچنان زنده است و روزی دوباره سراپا خواهد شد.
می دانی بعد از 10 سال چرا حتی از جسم ناتوان و بیمارت نمی گذرند؟ چون می دانند که ترور سال 78 بی نتیجه مانده است و تو با همین جسم ناتوان هم نظریه پرداز بزرگ آزادیخواهی هستی و با همین جسم بیمارت از اصلاحات جامعه محوری سخن گفته ای که این روزها بیش از هر زمان قدرت آن برای دشمنان آزادی عیان شده است .
حالا به تو و آزادی ضربه ای دیگر زده اند در خیالشان اما باز هم ناتوانند در فهم اینکه همین که بیرون بیایی بازهم شمع محفل ما خواهی بود همچون آزادی و دموکراسی که برای همیشه محبوب ما خواهند ماند هر چند امروز دست رس ناپذیر بنمایند.
اما آن موقع حتما به ما بگو که بر تو چه رفته که این گونه به انکار خویش نشستهای؟ نه این که گمان کنی تو را برای سکوت در برابر آن نمایش ملامت میکنیم که جانت برایمان عزیزتر از هر چیز دیگری است در این دنیای بی آبرو اما از چه روی این گونه سرت را پایین گرفته ای و به انکار خویش نشسته ای؟ مبادا گمان کرده باشی باز هم تو باید قربانی شوی برای ادامه راهی که همه می دانیم بالاخره به مقصد خواهد رسید. تصور کردی باید قربانی شوی تا شاید نسل من بتواند با فراغ بیشتر این راه را بپیماید. اما اشتباه کرده ای ما بی تو حتی قدمی بر نمی داریم...
تاریخ : شنبه, 7 شهریور 88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر